- گواژه زدن
- طعنه زدن سرزنش کردن: ایا (ای. دهخدا) گم شده و خیره و سرگشته کسائی، گواژه زده بر تو امل ریمن و محتال (کسائی)
معنی گواژه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساختن خوازه (دختر) خواهشگری
جوانه برآوردن گیاه
کنایه از به وجود آمدن مثلاً عشق در وجودش جوانه زده بود
کنایه از به وجود آمدن مثلاً عشق در وجودش جوانه زده بود
کندن نقب یا چاه برای پی بردن به آب
طبل نواختن کوس زدن
چفته زدن تهمت زدن متهم ساختن: گر از یک کام اوگیری کناره زند در یک زمانت صد هواره. (اسرارنامه)
سخنی طعن آمیز ادا کردن کنایه زدن تعریض
گلوله زدن
گناه را بگردن گرفتن، یا گناه زدن بر خود. گناه کسی را بگردن خود گرفتن